به گزارش مجله خبری نگاربه نقل از الجزیره، برخی فکر میکنند انتخابات امریکا یک رقابت واقعی بین دو حزب به کلی متفاوت (دموکرات و جمهوریخواه) است ولی واقعیت این است که تفاوت بین آنها در کمترین حد است و چه دونالد ترامپ دوباره سکاندار شود و چه کامالا هریس به قدرت برسد، تفاوت زیادی به سود مردم امریکا و همچنین جهانیان ایجاد نمیشود.
اصولاً در امریکا، دموکراسی یک واژه صوری و توهمی شیرین در ذهن کسانی است که گمان میکنند در این کشور میتوان هر کاری را انجام داد و عقوبتی را هم بابت آن متحمل نشد. خیل رأیدهندگان در امریکا تصور میکنند که با رفتن پای صندوقهای رأی و انداختن رأی خود به این صندوقها سهمی بارز در ترسیم وضعیت فعلی و آینده کشور خود دارند و حتی میتوانند بین عوامل بسیار مهمی همچون «جنگ و صلح»، «شکوفایی یا پژمردگی اجتماعی» و «دموکراسی و دیکتاتوری» یکی را برگزینند و امریکا را آن گونه ترسیم و مکانیسم اداره آن را طوری تنظیم کنند که خود به صلاح میپندارند.
در واقعیت، اما حق انتخاب امریکاییها در این زمینه چیزی نزدیک به صفر است، زیرا وقتی هر دو حزب عمده امریکا و رقبای سالهای طولانی یکدیگر در عمل رویکردهایی بالنسبه یکسان نسبت به مسائل بینالملل دارند، اینکه کدام یک به پیروزی میرسند و صاحب کلید درب ورودی کاخ سفید میشوند، فرق چندانی در قضایا ایجاد نمیکند. شاید هریس و ترامپ و احزاب آنها دیدی متفاوت به این مسائل و همچنین نحوه گرداندن رویدادهای داخلی امریکا داشته باشند، اما به آنها هرگز اجازه داده نمیشود که براساس آن دیدگاهها اتخاذ تصمیم و اقدام کنند. تشکیلات ارشد و اصلی سیاسی امریکا که معمولاً در پشت پرده قرار دارند و چهره نشان نمیدهند، ادارهکنندگان واقعی این کشور هستند و هر دو حزب دموکرات و جمهوریخواه در مورد مسائل کلان داخلی و خارجی به همان شکل اقدام میکنند که از سوی این تشکیلات به آنها توصیه میشود. رؤسای جمهوری امریکا البته در مورد بسیاری از جریانات و اتفاقات تصمیمگیری و اقدام میکنند، اما وقتی پای اتفاقات بسیار بزرگ در میان است، آنها هیچ استقلال عملی ندارند و مجبورند «تز»هایی را رعایت و اجرا کنند که از سوی مقامهای بالادست و «حاکمیت» امریکا تکلیف میشود. در چنین روندی دموکراسی کمترین و کوچکترین جای ممکن را دارد.
سرنوشت سیاسی امریکا و به تبع آن فرجام انتخابات ریاست جمهوری این کشور که هر چهار سال یک بار برگزار میشود، در دست «بزرگ سرمایهداران» قدرتمندی است که اگرچه مردم عادی را متقاعد کردهاند که آزادی یک رکن اساسی در امریکاست، اما در خفا دموکراسی را به بازی میگیرند و به وسیلهای برای «پنهانسازی» حقایق تبدیل میکنند. حقیقت چیزی است که در ۱۴ ماه اخیر در غزه در اعلاترین درجه ممکن جلوهگری کرده است. آنجا که نسلکشی هولناک صورت گرفته توسط صهیونیستها بیش از ۴۵ هزار شهید و فزونتر از ۱۱۰ هزار مجروح را روی دست فلسطینیها گذاشته و پس از متمرکز شدن رژیم سفاک تلآویو روی لبنان و شروع بمبارانهای این کشور، فزونتر از پنج هزار کشته و بیشتر از ۱۸ هزار مجروح را هم در این کشور برجای نهاده است. سؤال مهم و کلیدی این است؛ «انتخاب ترامپ یا هریس چه میزان تأثیر بر اوضاع بحرانی فوق خواهد گذاشت؟»
وقتی هر دوی آنها و به واقع هر دو حزب آنها خروارها بمب و انبان کمکهای نقدی خود را به سوی تلآویو سرازیر میکنند، کدامین تفاوت را میتوان در سرنوشت تیره فلسطینیهای شریف و لبنانیهای رزمنده تصور کرد و فرقی را بین دو سوی این هرم قائل بود؟ اگر ترامپ در چهار سال اخیر اسرائیل را تغذیه و تقویت نکرده، به این سبب بوده که سکاندار کاخ سفید نبوده و قدرت در دست دموکراتها (ابتدا جو بایدن و در سه ماه و نیم اخیر کامالا هریس) بوده و اگر او هم در این مدت رئیسجمهور امریکا بود، همان محمولههای عظیم کمکی را به دست بنیامین نتانیاهو قصاب بزرگ تلآویو میرساند که دموکراتها رساندهاند.
پس از این همه جنایات بزرگ جنگی که رژیم آپارتایدی تلآویو در غزه و کرانه باختری و لبنان صورت داده و همه جا را به خاک و خون کشیده، احزاب هریس و ترامپ هنوز از بهکارگیری واژه نسلکشی برای توصیف این اقدامات ابا دارند و با وقاحت مدعیاند که فلسطینیها تروریستند و اسرائیل با حملات هولناک جبرانیاش به غزه فقط قصد دفاع از خود را داشته که حق مسلم هر ملتی است که تحت تهاجم قرار میگیرد. در فرهنگ ادعایی این دو حزب که صحبتهای هر روزه سرکردههای آنان (ترامپ و هریس) هم نمودی آشکار دارد، سازمان حماس و «جنبش جهاد اسلامی» که مجری «عملیات طوفان الاقصی» در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ (۱۵ مهر ۱۴۰۲) بودند، تروریستهایی هستند که امنیت کل جهان را به خطر انداختهاند ولی رژیم غاصب که در جریان پاکسازی قومی شرمآور خویش در منطقه جان بیش از ۳۹ هزار زن و کودک بیگناه را ستانده است، برای دفاع از دموکراسی و امنیت دست به تهاجم عظیم خود به این سازمانها و مردم زده و حافظ اصلی صلح در جهان همین رژیم است و لاغیر!
این در حالی است که اسرائیل در اقدامات اخیر خود ساختمانهای نیمهمخروبه در غزه را هم از نو منفجر کرده تا همه عمارتها با خاک یکسان شود و در نهایت از منطقهای که زندگی شرافتآمیز فلسطینیها سالها در آن جریان داشت، چیزی باقی نماند و اسرائیل به هدف پلید نهاییاش که محو کامل غزه است، دست یابد.
در میان تمام شلوغیهای مرتبط با انتخابات ریاست جمهوری امریکا، آشفتگی غریب و جدید موسوم به «جنجال زباله» را هم داریم. چهارشنبه گذشته جو بایدن رئیسجمهور این کشور گفت که برخلاف اظهار نظر تونی هینچ کلیف، کشور پورتوریکو «یک جزیره شناور سرشار از زباله» نیست و زباله واقعی هواداران ترامپ هستند. هینچ کلیف یک کمدین مطرح در امریکاست و از ترامپ در انتخابات ۱۵ آبان حمایت و در کمپین تبلیغاتی او مشارکت میکند، اما اظهار نظر تند بایدن به جای اینکه موضع هریس یعنی جانشین وی را در این انتخابات تقویت کند، ضربه اساسی تازهای را به وی وارد کرد و تمام طبقات فرودست و کم درآمد جامعه امریکا را نسبت به هریس بدبینتر ساخت.
هریس و ستاد انتخاباتی او در چند روز اخیر کوشیدهاند هر چه بیشتر از این اظهارات غیرمسئولانه فاصله بگیرند و خود هریس متذکر شده که برای هر رأیدهندهای احترام قائل است و حتی اگر آن فرد ضد او رأی بدهد، ایده او را محترم میشمرد. ترامپ، اما بیشترین استفاده را از گاف عظیم و تازه بایدن برده است. او ابتدا گفت: «اگر دموکراتها مردم کشورشان را دوست ندارند و آنها را تحقیر میکنند، طبعاً سزاوار حکومت بر آنها هم نیستند.»
ترامپ خطاب به هوادارانش افزود: «بایدن را ببخشید، حال او خوب نیست و نمیفهمد چه میگوید.» ترامپ به این اظهارات و پاسخگویی کلامی بسنده نکرد و روز پنجشنبه با نشستن پشت فرمان یک کامیون حمل آشغال و پوشیدن لباس پاکبانها، با آنان اعلام همدردی و پرداختن به این حرفه را افتخارآمیز توصیف کرد. طرفداران تندرو ترامپ هم با پوشیدن همین لباسها در خیابانها راهپیمایی کرده و به سود وی شعار دادند. لازم به توضیح است که پورتوریکو جزیرهای واقع در دریای کارائیب و در حوزه امریکای مرکزی است که پیشتر به امریکا تعلق داشته و همچون پاناما، باهاما، هائیتی، جامائیکا و سنت لوسیا به گونهای با فرهنگ امریکاییها عجین شده است. با اینکه ساکنان پورتوریکو حق رأی دادن در انتخابات امریکا را ندارند، اما ۶ میلیون پورتوریکویی مقیم امریکا برای رأی دادن واجد شرایط تشخیص داده شدهاند. خشم مردمی ناشی از اظهارات بیادبانه تازه بایدن به حدی رسیده که سران ستاد انتخاباتی هریس اقدام به حذف تمام اقدامات و اظهارات بایدن در مدت زمان کوتاه باقی مانده تا انتخابات کرده و به سانسور خبری او پرداختهاند. چیزی که حتی شبکههای خبری پرتعداد طرفدار هریس به سرکردگی CNN هم به آن اشاره کرده و آثار سوء ماجرای مذکور را برای هریس عظیم دانستهاند.
در حالی که در ۷ ایالت کلیدی امریکا و دارای بیشترین آرای الکترال ذائقه رأیدهندگان و جایگاه ترامپ و هریس مشخص است، هر دوی آنان میکوشند در ایالات موسوم به «سوئینگ استیتز» که ساکنان آنها هنوز به یک نتیجه نهایی نرسیدهاند، به جلب نظر مثبت مردم مبادرت ورزند، زیرا فتح هر یک از این ایالات میتواند آنها را برنده نهایی انتخابات کند. به همین خاطر این مناطق را «Battle Ground» (سرزمین مبارزه) هم نامیدهاند. در این ایالات اقلیتهای مسلمان، عرب و مهاجران حضوری بالنسبه وسیع دارند و آرای آنها میتواند در ترسیم چهره فرد پیروز بسیار مؤثر باشد. به همین علت ترامپ و هریس در هر یک از این ایالات آفتابی میشوند و سخنرانی و خودنمایی میکنند به این امید که اقلیتهای مزبور به سمت آنها جذب شوند.
هریس به سبب حمایتهای کلامی بیشترش از اقلیتها ظاهراً از بخت فزونتری برای فتح ایالات موسوم به «Swing States» برخوردار است، اما این فقط ظاهر ماجراست، زیرا او با اصرار بر حمایت تسلیحاتی و مالی رژیم غاصب در روزهایی که مردم جهان از جنایات جنگی این رژیم به ستوه آمدهاند و خون گریه میکنند، سستترین جایگاه را برای خود فراهم آورده و مسلمانان، سیاهان، سایر رنگینپوستان و مهاجران نظری کاملاً نامساعد به وی دارند و حرفهای او را ریاکارانه میانگارند. این به معنای پیروزی قطعی ترامپ در تمام ۷ ایالت مردد نیست، اما او که برخلاف هریس دیدی کاملاً منفی نسبت به اقلیتها دارد، از منظر آنها دستش به خون فلسطینیها آغشته نیست و همین مسأله میتواند او را در تعدادی از این مناطق صاحب آرای سرگردانی کند که صادرکنندگان آن برای انتخاب بین بد و بدتر هنوز به یک جمعبندی نهایی نرسیدهاند.
منبع: ایران-وصال روحانـی